پرستوی مهاجر

الهم عجل لولیک الفرج

پرستوی مهاجر

الهم عجل لولیک الفرج

اماکن زیارتی منتسب به امام زمان (عج)

اماکن زیارتی منتسب به امام زمان (عج) در ایران و جهان (مسجد جمکران) 

یاباصالح المهدی (عج) 

 

یکی از وظایف شیعیان نسبت به حضرت بقیة الله علیه السلام تکریم و بزرگداشت ایشان است . این بزرگداشت، نمودهای گوناگونی دارد . یکی از آن نمودها، تکریم مکان هایی است که به آن حضرت، منتسب است .

این نوشتار، عهده دار نام بردن از این مکان ها و آداب مربوط به آن ها است .این قسمت مسجد مقدس جمکران را معرفی کرده است . یکی از وظایف شیعیان تجلیل و تکریم اماکن منسوب به وجود مقدس حضرت بقیة الله، ارواحنا فداه، است .

آیة الله سید محمد تقی موسوی اصفهانی (متوفای 1348هجری) در کتاب گران سنگ مکیال المکارم به هنگام شمارش تکالیف مردم در عصر غیبت می نویسند: شصت و هشتم - بزرگداشت اماکنی که به قدوم آن حضرت زینت یافته اند، مانند مسجد سهله، مسجد اعظم کوفه، سرداب مقدس، مسجد جمکران و غیر این ها از مواضعی که بعضی از صلحا آن حضرت را در آن جاها دیده اند یا در روایات آمده است که آن جناب در آن جا توقف دارد، مانند مسجد الحرام ... (1) از این رهگذر، بر منتظران ظهور و عاشقان مقدم آن امام نور، لازم است که این اماکن را بشناسند و شیوه ی تعظیم و تکریم آن ها را بیاموزند . (2) لذا در صدد برآمدیم که به فضل الهی، از این شماره، اماکن مقدس و مشاهد مشرف متعلق به آن حضرت را برای خوانندگان عاشق و دل سوخته ی حضرت اش تقدیم کنیم .

 

با توجه به این که فصلنامه علمی - تخصصی انتظار در قم تهیه و چاپ می شود، این مجموعه مقاله ها را از مسجد مقدس جمکران شروع می کنیم .

1- مسجد مقدس جمکران :

مهم ترین پایگاه شیعیان شیفته و عاشقان دل سوخته ی حضرت بقیة الله، ارواحنا فداه، مسجد مقدس جمکران، در شش کیلومتری شهر مذهبی قم است . مطابق آمار، همه ساله، بیش از دوازده میلیون عاشق دل باخته، از سرتاسر میهن اسلامی و جهان، در این پایگاه معنوی، گرد می آیند، نماز تحیت مسجد و نماز حضرت صاحب الزمان، عجل الله تعالی فرجه الشریف، را در این مکان مقدس به جای می آورند، با امام غایب از ابصار و حاضر در امصار و ناظر بر کردار، راز دل می گویند، استغاثه می کنند، ندای «یابن الحسن! » سر می دهند، از مشکلات مادی و معنوی خود سخن می گویند، با دلی خون بار، از طولانی شدن دوران غیبت، شکوه ها می کنند .

آنان که از شناخت عمیق تری برخوردارند، به هنگام تشرف به این پایگاه ملکوتی، همه ی حوائج شخصی خود را فراموش می کنند و همه ی مشکلات دست و پاگیر زندگی را به فراموشی می سپارند و تنها «ظهور سراسر سرور منجی بشر، امام ثانی عشر، حضرت ولی عصر ، روحی و ارواح العالمین فداه، را مسئلت می کنند; زیرا، اگر این حاجت برآورده شود، دیگر مشکلی نخواهد ماند، و اگر این حاجت روا نشود، حل دیگر مشکلات، مشکل اساسی را حل نخواهد کرد .

مسجد مقدس جمکران، روز هفدهم رمضان 373 هجری به فرمان حضرت بقیة الله، ارواحنا فداه، در کنار روستای جمکران تاسیس شد . تاریخچه ی آن - به طوری که در این نوشتار به تفصیل آمده - به دست شیخ صدوق (متوفای 381 هجری) در کتاب مونس الحزین بیان گردیده و کیفیت نماز تحیت مسجد و نماز استغاثه به حضرت بقیة الله، ارواحنا فداه، در ضمن آن آمده است .

تاریخچه ی مسجد جمکران :

آن چه مسلم است، این است که این مسجد، بیش از یکهزار سال پیش به فرمان حضرت بقیة الله، ارواحنا فداه، در بیداری، - نه در خواب - تاسیس گردید و در طول قرون و اعصار، پناهگاه شیعیان و پایگاه منتظران و تجلی گاه حضرت صاحب الزمان علیه السلام بوده است .

علامه ی بزرگوار، میرزا حسین نوری، (متوفای 1320 هجری) در کتاب ارزش مند نجم ثاقب - که به فرمان میرزای بزرگ، آن را تالیف کرد و میرزای شیرازی، در تقریظ خود، از آن ستایش فراوان کرد و نوشت: «برای تصحیح عقیده ی خود، به این کتاب مراجعه کنند تا از لمعان انوار هدایت اش، به سر منزل یقین و ایمان برسند» - (3) تاریخچه ی تاسیس مسجد مقدس جمکران را به شرح زیر آورده است:

شیخ فاضل، حسن بن محمد بن حسن قمی، معاصر شیخ صدوق، در کتاب تاریخ قم از کتاب مونس الحزین فی معرفة الحق و الیقین - از تالیفات شیخ صدوق - بنای مسجد جمکران را به این عبارت نقل کرده است:

شیخ عفیف صالح حسن بن مثله ی جمکرانی می گوید:

شب سه شنبه، هفدهم ماه مبارک رمضان 393 هجری، (4) در سرای خود خفته بودم که جماعتی به در سرای من آمدند . نصفی از شب گذشته بود . مرا بیدار کردند و گفتند: «برخیز و امر امام محمد مهدی صاحب الزمان (5) ، صلوات الله علیه، را اجابت کن که ترا می خواند» .

حسن بن مثله می گوید: «من، برخاستم و آماده شدم » . چون به در سرای رسیدم، جماعتی از بزرگان را دیدم . سلام کردم . جواب دادند و خوشامد گفتند و مرا به آن جایگاه که اکنون مسجد (جمکران) است، آوردند .» .

چون نیک نگاه کردم، دیدم تختی نهاده و فرشی نیکو بر آن تخت گسترده و بالش های نیکو نهاده و جوانی سی ساله، بر روی تخت، بر چهار بالش، تکیه کرده، پیرمردی در مقابل او نشسته، کتابی در دست گرفته، بر آن جوان می خواند .

بیش از شصت مرد که برخی جامه ی سفید و برخی جامه ی سبز بر تن داشتند، بر گرد او روی زمین نماز می خواندند .

آن پیرمرد که حضرت خضر علیه السلام بود، مرا نشاند و حضرت امام علیه السلام مرا به نام خود خواند و فرمود: «برو به حسن بن مسلم (6) بگو: «تو، چند سال است که این زمین را عمارت می کنی و ما خراب می کنیم . پنج سال زراعت کردی و امسال دیگرباره شروع کردی، عمارت می کنی . رخصت نیست که تو دیگر در این زمین زراعت کنی، باید هر چه از این زمین منفعت برده ای، برگردانی تا در این موضع مسجد بنا کنند .»

به حسن بن مسلم بگو: «این جا، زمین شریفی است و حق تعالی این زمین را از زمین های دیگر برگزیده و شریف کرده است، تو آن را گرفته به زمین خود ملحق کرده ای! خداوند، دو پسر جوان از تو گرفت و هنوز هم متنبه نشده ای! اگر از این کار بر حذر نشوی، نقمت خداوند، از ناحیه ای که گمان نمی بری بر تو فرو می ریزد .»

حسن بن مثله عرض کرد: «سید و مولای من! مرا در این باره، نشانی لازم است; زیرا، مردم، سخن مرا بدون نشانه و دلیل نمی پذیرند .» .

امام علیه السلام فرمود: «تو برو رسالت خود را انجام بده . ما، در این جا، علامتی می گذاریم که گواه گفتار تو باشد .

 برو به نزد سید ابوالحسن، و بگو تا برخیزد و بیاید و آن مرد را بیاورد و منفعت چند ساله را از او بگیرد و به دیگران دهد تا بنای مسجد بنهند، و باقی وجوه را از رهق (7) به ناحیه ی اردهال که ملک ما است، بیاورد، و مسجد را تمام کند، و نصف رهق را بر این مسجد وقف کردیم که هر ساله وجوه آن را بیاورند و صرف عمارت مسجد کنند .

مردم را بگو تا به این موضع رغبت کنند و عزیز بدارند و چهار رکعت نماز در این جا بگذارند: دو رکعت تحیت مسجد، در هر رکعتی، یک بار «سوره ی حمد» و هفت بار سوره ی «قل هو الله احد» [ بخوانند ] و تسبیح رکوع و سجود را، هفت بار بگویند .

و دو رکعت نماز صاحب الزمان بگذارند، بر این نسق که در [ هنگام خواندن سوره ی ] حمد چون به «ایاک نعبد و ایاک نستعین » برسند، آن را صد بار بگویند، و بعد از آن، فاتحه را تا آخر بخوانند . رکعت دوم را نیز به همین طریق انجام دهند .

تسبیح رکوع و سجود را نیز هفت بار بگویند . هنگامی که نماز تمام شد، تهلیل (یعنی، لا اله الا الله) (8) بگویند و تسبیح فاطمه ی زهرا علیها السلام را بگویند . آن گاه سر بر سجده نهاده، صد بار صلوات بر پیغمبر و آل اش، صلوات الله علیهم، بفرستند .» .

و این نقل، از لفظ مبارک امام علیه السلام است که فرمود: فمن صلاهما، فکانما صلی فی البیت العتیق ;

هر کس، این دو رکعت [ یا این دو نماز ] را بخواند، گویی در خانه ی کعبه آن را خوانده است . .

حسن بن مثله می گوید: «در دل خود گفتم که تو این جا را یک زمین عادی خیال می کنی، این جا مسجد حضرت صاحب الزمان علیه السلام است .» .

پس آن حضرت به من اشاره کردند که برو! چون مقداری راه پیمودم، بار دیگر مرا صدا کردند و فرمودند: «در گله ی جعفر کاشانی - چوپان - بزی است، باید آن بز را بخری . اگر مردم پول اش را دادند، با پول آنان خریداری کن، وگرنه پول اش را خودت پرداخت کن .

 فردا شب آن بز را بیاور و در این موضع ذبح کن . آن گاه روز چهارشنبه (9) هجدهم ماه مبارک

رمضان، گوشت آن بز را بر بیماران و کسانی که مرض صعب العلاج دارند، انفاق کن

که حق تعالی همه را شفا دهد .

آن بز، ابلق است . موهای بسیار دارد . هفت نشان سفید و سیاه، هر یکی به اندازه ی یک درهم، در دو طرف آن است که سه نشان در یک طرف و چهار نشان در طرف دیگر آن است .» .

آن گاه به راه افتادم . یک بار دیگر مرا فرا خواند و فرمود: «هفت روز یا هفتاد روز در این محل اقامت کن » . (10) حسن بن مثله می گوید: «من، به خانه رفتم و همه ی شب را در اندیشه بودم تا صبح طلوع کرد .

نماز صبح خواندم و به نزد علی منذر رفتم و آن داستان را با او در میان نهادم همراه علی منذر، به جایگاه دیشب رفتیم .

 پس او گفت: «به خدا سوگند که نشان و علامتی که امام علیه السلام فرموده بود، این جا نهاده است و آن، این که حدود مسجد، با میخ ها و زنجیرها مشخص شده است .» . آن گاه به نزد سید ابوالحسن الرضا رفتیم . چون به سرای وی رسیدیم، غلامان و خادمان ایشان گفتند:

«شما از جمکران هستید؟» . گفتیم: «آری .» . پس گفتند: «از اول بامداد، سید ابوالحسن در انتظار شما است .» .

پس وارد شدم و سلام گفتم . جواب نیکو داد و بسیار احترام کرد و مرا در جای نیکو نشانید . پیش از آن که من سخن بگویم، او سخن آغاز کرد و گفت: «ای حسن بن مثله! من خوابیده بودم . شخصی در عالم رؤیا به من گفت: «شخصی به نام حسن بن مثله، بامدادان، از جمکران پیش تو خواهد آمد .

آن چه بگوید، اعتماد کن و گفتارش را تصدیق کن که سخن او، سخن ما است . هرگز، سخن او

را رد نکن .» . از خواب بیدار شدم و تا این ساعت در انتظار تو بودم . حسن بن مثله، داستان را مشروحا برای او نقل کرد . سید ابوالحسن، دستور داد بر اسب ها زین نهادند . سوار شدند . به سوی ده (جمکران) رهسپار گردیدند .

چون به نزدیک ده رسیدند، جعفر شبان را دیدند که گله اش را در کنار راه به چرا آورده بود . حسن بن مثله، به میان گله رفت . آن بز که از پشت سر گله می آمد، به سویش دوید . حسن بن مثله، آن بز را گرفت و خواست پولش را پرداخت کند که جعفر گفت: «به خدا سوگند! تا به امروز، من این بز را ندیده بودم و هرگز در گله ی من نبود، جز امروز که در میان گله، آن را دیدم و هر چند خواستم که آن را بگیرم، میسر نشد .» .

پس آن بز را به جایگاه آوردند و در آن جا سر بریدند . سید ابوالحسن الرضا به آن محل معهود آمد و حسن بن مسلم را احضار کرد و منافع زمین را از او گرفت .

آن گاه وجوه رهق را نیز از اهالی آن جا گرفتند و به ساختمان مسجد پرداختند و سقف مسجد را با چوب پوشانیدند . سید ابوالحسن الرضا، زنجیرها و میخ ها را به قم آورد و در خانه ی خود نگهداری کرد . هر بیمار صعب العلاجی که خود را به این زنجیرها می مالید، در حال، شفا می یافت . ابوالحسن محمد بن حیدر گفت: «به طور مستفیض شنیدم، پس از آن که سید ابوالحسن الرضا وفات کرد و در محله ی موسویان (خیابان آذر فعلی) مدفون شد، یکی از فرزندان اش بیمار گردید . داخل اطاق شده سر صندوق را برداشت زنجیرها و میخ ها را نیافت .» .  

 

پی نوشت ها:

1) مکیال المکارم، ج 2، ص 314 .

2) صاحب مکیال، کیفیت تعظیم و تکریم آن اماکن را در کتاب مکیال المکارم، ج 2

ص 327- 330 شرح داده است .

3) این تقریظ، در آغاز نجم ثاقب چاپ شده است . دست خط میرزای بزرگ، در

کتابخانه ی آستان قدس، در یکی از نسخ خطی کتاب، به شماره ی 9361 موجود است .

4) میرزای نوری، استظهار کرده اند که رقم «393 هجری » تصحیف شده و صحیح آن

«373 هجری » است .(جنة الماوی، ص 47; نجم ثاقب، ص 215; مستدرک: ج 3، ص 447 .)

5) هرچند راوی این خبر شیخ صدوق، معتقد است که در زمان غیبت، نباید نام اصلی

حضرت بقیة الله تلفظ شود، ولی در این جا، برای رعایت امانت در نقل، به طور

صریح آورده است .

6) به جای «حسن بن مسلم » ، در نجم ثاقب و جنة الماوی، «حسن مسلم » آمده، ولی

در مستدرک ج 3، ص 432 ، «حسن بن مسلم » تعبیر شده است . البته، نتیجه، مساوی

است، و حذف واژه ی «بن » در نام ها، شایع است .

7) رهق، نام روستایی است در ده فرسخی قم در مسیر کاشان، که تا زمان ما، آباد

است [ . مستدرک ج 3، ص 432 . ]

8) مرحوم نوری، معتقد است که باید: «لااله الاالله وحده وحده » گفته شود [ .

بحار، ج 53، ص 231 . ]

9) کلمه ی «چهارشنبه » در نجم ثاقب افتاده، ولی در جنة الماوی و انوار

المشعشعین آمده است . و اگر در متن هم نیامده بود، از بررسی متن استفاده می

شد; زیرا، به طوری که در متن داستان تصریح شده، دیدار، در شب سه شنبه، شب

هفدهم رمضان بوده است، پس شب هجدهم، شب چهارشنبه، و روز هجدهم روز چهارشنبه

خواهد بود .

10) ما، این تعبیر را از جنة الماوی نقل کردیم، ولی در نجم ثاقب چنین آمده

است: «هفتاد روز یا هفت روز، ما این جاییم » (نجم ثاقب، ص 214 .)

با توجه به این که این ملاقات در شب هفدهم رمضان بود، اگر آن را بر هفت حمل

کنی، بر شب بیست و سوم رمضان منطبق می شود که شب قدر است، و اگر بر هفتاد روز

حمل کنی بر بیست و پنجم ذوالقعده منطبق می شود که آن نیز روز مبارکی است .

نظرات 2 + ارسال نظر
ساره دخترافغان شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:17 ب.ظ http://ghorbat39.blogfa.com

تو به این میگی کوتاه؟؟
باشه بعدا کامل میخونم
نظرمو میزارم
اوکی؟؟

اره دیگه من خیلی کوتاهش کردم تازه سه بخش دیگرش مانده که درپست های بعدی خدمت شما تقدیم خاهم کرد
بهرحال ممنونم که سرزدین
اوکی

ارش چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:49 ب.ظ http://www.sms123j.blogfa.com

آپم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد