پرستوی مهاجر

الهم عجل لولیک الفرج

پرستوی مهاجر

الهم عجل لولیک الفرج

جغرافیای بشری کشورجمهوری اسلامی افغانستان بخش ۳

تراکم نفوس افغانستان و ولایات  

 

پنج ولایت که از لحاظ مساحت به درجه اول قرار دارد :

قرار احصائیه اداره مرکزی نفوس افغانستان در سال 1354 به 16665000 نفر بالغ می گردد که به این اساس کثافت نفوس افغانستان در همین سال به 25.7 نفر در هر کیلو متر مربع بالغ می گردد که به این اساس کثافت نفوس افغانستان در همین سال به 25.7 نفر در هر کیلو متر مربع بالغ می گردد هر گاه ما کثافت نفوس افغانستان را در سال 1348 مورد مقایسه قرار دهیم می بینیم که نفوس افغانستان در این سال به 14540000 می رسد و کثافت آن در هر کیلو متر مربع به 24 نفر بالغ می گشت البته بائیست تعداد مساوی در تمام افغانستان منتشر نشده اند یعنی مناطقی وجود دارد که تعدا اقل نفوس در آن زیست می کند .

هر گاه به جدول نفوس ولایات افغانستان دقیق شویم می بینیم که یک تعداد از ولایات در جمله ولایات پر نفوس ویک تعداد در جمله کم نفوس و تعداد دیگر در جمله ولایات متفرق السکنه می آید به شرح ذیل :

ولایات پر نفوس که در هر کیلو متر مربع آن به صورت اوسط از 310 تا 59 نفر زیست می کند عبارت اند از :

ولایت کابل، پروان، لوگر، ننگرهار، کندز، ولایات کم نفوس افغانستان که شامل ولایت پکتیا، لغمان، تخار، وردک، بلخ، بغلان، غزنی، فاریاب بوده و در هر کیلو متر مربع آن از 51 تا 23 نفر زیست دارند .

ولایات متفرق السکنه افغانستان در جمله ولایاتی شامل می گردد که در هر کیلو متر مربع آن از 20 تا 2 نفر می رسد و این ولایات عبارتند از ولایت بامیان، هرات، سمنگان، زابل، کندهار، جوزجان، ارزگان، بادغیس، بدخشان، غور، فراه، هیلمند، نیمروز.

جدول ذیل پنج ولایات افغانستان را که از لحاظ مساحت از لحاظ نفوس واز لحاظ کثافت نسبت به سایر ولایات افغانستان به درجه اول قرار می گیرد نشان می دهد وجدول بعدی واحدهای اداری بیست وهفت گانه افغانستان را از لحاظ مساحت تعداد نفوس و کثافت نفوس نشان داده و ضمنا درجات هر یک نیز تعیین گردیده است .

 

1- هیلمند                     62336 کیلو متر مربع

2- فراه               59146  کیلو متر مربع

3- کندهار         49368 کیلو متر مربع

4- نیمروز           41724  کیلو متر مربع

5- بدخشان       40886  کیلو متر مربع

 

پنج ولایت که از لحاظ نفوس به درجه اول قرار دارد:

 

   1- ولایت کابل  1462000 نفر

2-                                     ولایت پروان           1152000 نفر   

3-                                     ولایت ننگرهار        151000 نفر

4-                                     لایت غزنی           110000 نفر

5-                                     ولایت پکتیا           9088000 تفر

پنج ولایت که از لحاظ کثافت نفوس به درجه اول قرار دراد:

ولایت کابل 310 نفر در فی کیلو متر مربع

1-             ولایت پروان 101 نفر در فی کیلو مر مربع

2-             ولایت لوگر 71

3-             ولایت ننگرهار 62 نفر در فی کیلو متر مربع

4-             ولایت کندز 59 نفر در کیلو متر مربع

 

واحد اداری

مساحت کیلو متر

درجه

تعداد نفوس

درجه

کثافت نفوس

درجه

ولایت  کابل

4720

25

1462

1

310

1

سروپروان

11367

21

1152

2

101

2

در میدان وردک

1699

22

372

16

38

9

در لوگر

4409

26

314

21

71

3

در غزنی

32797

8

1010

4

31

12

در پکتیا

17772

14

908

5

51

6

در لغمان

6730

24

272

25

40

7

در بامیان

17545

15

332

20

19

14

در ننگرهار

18626

13

1151

3

62

4

در بدخشان

40886

5

424

14

10

22

در تخار

12325

16

468

11

38

8

در بغلان

17168

16        

8

33

33

565

در کندز

7927

23

468

10

59

5

درسمنگان

16639

18

301

22

18

16

در بلخ

12282

20

428

13

250

10

در جوزجان

26227

10        

408

10

16

16

درفاریاب

21626

2         

463

9

23

13

در بادغیس

21678

11

348

18

16

21

در هرات

38769

6

733

7

19

15

درفراه

59246

2

364

17

6

24

درغور

38757

7

339

19

9

23

در نیمروز

41724

4

101

26

2

26

درهلمند

62336

1

288

24

5

25

درکندهار

49368

3

82

6

16

18

درزابل

17071

17

294

23

17

17

درارزگان

28121

9

461

10

16

20

 

مسکن و محل رهایش در افغانستان همان طوری که انسان به خوراک والبسه نیازمند است برای استقرار و تثبیت در یک نقطه به مسکن نیز نیازمندی کامل دارد زیرا سرما و گرمای شدید حیوانات درنده و گزنده در نقاط مختلف جغرافیایی عوامل بس مهم بودند تا انسان را وا دارند تا به تهیه سر پناه اقدام نماید نه تنها انسان ها بلکه حیوانات نیز نسبت شرایط طبیعی به تهیه خانه ها می پردازند اما انسان ها از بدو پیدایش به تدارک مسکن مبادرت ورزیدند البته انسان های اولیه بنا بر نداشتن وسایل کافی به مسکن بسیار ابتدایی که اصلا شکل طبیعی را داشت به سر می بردند چنان چه انسان هایی که در اراضی هموار دشت ها و تپه ها زندگی می کردند مغازه ها و سموچ ها مساکن آن ها را تشکیل می داد و به همین ترتیب انسان هایی که در مناطق جنگلی زندگی می کردند بالای شاخه ها درختان و زمانی که در کوه ها زندگی اختیار کرده بودند در مغازه ها امرار حیات می کردند از آن به بعد هر قدر فکر انسان انکشاف کرد و در استعداد مال آن ها افزایش به عمل آمد یعنی بعد از طی مراحلی انسان ها قادر شدند تا به ساختن کلبه، چادر، خانه، قلعه، قصر و غیره مبادرت ورزند عوامل و شرایط طبیعی و مواد که در دسترس آن ها قرار دارد در اعمار و ساختمان پناه گاه ها رول بارز دارد چنان که می دانیم مواد و مصالح نیز با وضع طبیعی منطقه ارتباط نزدیک دارد بنا بر آن مسکن مستقیم و غیر مستقیم تابع وضع طبیعی منطقه می گردد  اگر ما مسکن بشری را از لحاظ جغرافیه مورد بررسی قرار دهیم می بینیم تمام مساکن بشری به سه دسته طبقه بندی می گردد .

1-             مساکن متحرک، حیات چادر نشینی

2-             مساکن نیمه متحرک، حیات روستائی

3-             مساکن ثابت، حیات شهر نشینی

بدیهی است که هر یک از این سه دسته مساکن بنابر موقعیت منطقه شرایط اقلیمی و نوع مواد و مصالح که در آن جا یافت می شود ارتباط دارد هر یک از این عوامل طبیعی به نوبه خود بالای اوضاع اقتصادی و اجتماعی بشری تاثیر بس مهم دارد .

بنا بر آن اگر ما اوضاع طبیعی افغانستان را با ارتباط محل رهایش اهالی آن مد نظر بگیریم می بینیم که افغانستان یک کشور کوهستانی است که در عرض البلد متوسط جغرافیایی موقعیت دارد چون از یک طرف از بحر دور است واز جانب دیگر رطوبت سالانه آن کافی نیست بنا بر آن این منطقه منحیث یک منطقه نیمه صحرائی محسوب می گردد پس اشکال محل رهایش اهالی آن مربوط به خصوصیات طبیعی و مواد مورد دسترس می باشد محل رهایش مردم افغانستان نیز به سه دسته یعنی حیات چادر نشینی، حیات روستایی و حیات شهر نشینی طبقه بندی می گردد.

 

1
-             کوچی ها یا مسکن متحرک:

چنان چه واضح است که در نواحی استپ و صحراها نسبت خشکی اقلیم زراعت کمترصورت می گیرد از آن جائی که این اراضی دارای مراتع و چرا گاه ها می باشد باشندگان همان منطقه ناگزیر به تربیه حیوانات می پردازند چون در تمام ایام سال در یک نقطه مراتع یک حال باقی نمی ماند خصوصا مناطق کوهستانی که نظر به جریان سال و نظر به ارتفاع دارای شبانان در جریان سال از یک جا به جایی دیگر در حرکت می باشند و در محلی که علف وجود دارد برای مدتی اقامت اختیار می کند موقعی که علف آن منطقه به اتمام رسید و یا آب و هوای آن منطقه سرد گردید از آن جا کوچ نموده درنقاط گرم تر سفر می نماید.

یک تعداد کثیر از نفوس بشری که در منطقه های استپ و صحرا ها زندگی می کنند به صورت عموم در مناطق معتدله و خصوصا در نصف کره شمالی به نوع زندگی وکوچی حیات به سر می برند این اقوام که عموما به مالداری نسبتا کمتر به شغل وزراعت مصروف می باشند در مراکش، الجزایر، حبشه، مصر، عربستان، عراق، اردن، ترکیه، ایران، افغانستان و بلوچستان  در آسیای مرکزی روسیه در جمهوریت های غربی آن مانند ازبکستان، قراقستان، آذربایجان، ترکمنستان، منگرنیا، تبت ایالت سنگیانک، چین، پامیر، دامنه های هیمالیا، آمریکای جنوبی و استرالیا به صورت کم و زیاد زندگی می کند.

یک عده به کارهای دیگر خصوصا تجارت نیز اشتغال می ورزند هم چنان در دیگر نقاط مانند لوگر، میدان کوهدامن، مزار شریف، قطغن پکتیا و جلال آباد این ها بیشتر به تجارت مصروف هستند.

کوچی ها در افغانستان نیز در نواحی استپ و صحرا ها اقامت دارند و سرزمین هایی که بود و باش این مردم را فرا گرفته است به طور عموم همان مناطقی هستند که در بالا از آن ذکر به عمل آمد مانند دامنه کوه ها و تپه های جنوب و شمال سلیمان غر، سپین غر، پشتونستان جنوبی و بلوچستان مرکزی ولایت پکتیا، ننگرهار، زابل، قندهار، هیلمند، نیمروز و غیره در ایام زمستان ولایات مرکزی و قسمتی از ولایات شمال کشور در ایام تابستان برای بود و باش اقوام مختلف کوچی مساعد می باشد .

کوچی های افغانستان از اقوام مختلف متشکل است که یک تعداد آن در مرکز و شرق مملکت بود و باش دارند وعده دیگر شان  در غرب کشور سکونت دارند.

 علاوه بر آن یک عده دیگر کوچی ها در نقاط مختلف کشور به طور پراکنده سکونت دارند.

مردمان چادر نشین که همیشه حیات شان وابسته به تربیه حیوانات است عموما به تربیه حیوانات  مانند اشتر و اسپ مرکب ، گاو ، گاو میش، گوسفند، بز و مرغ مصروف هستند وهم هریک از اقوام کوچی بنابر شرایط اقلیمی و تناسب وضع حیاتی به تربیه اختصاصی بعضی از حیوانات که فوقا ازآن نام برده شد می پر دارند.

مردم کوچی نه تنها از شیر، پوست، گوشت و پشم حیوانات اهلی استفاده می کنند هم چنان بعضی از کوچی ها به تربیه حیوانی می کوشند که این حیوان در برابر سرما گرمای شدید و تشنگی مقاومت داشته باشند. مثلا: اشتر را برای سرزمین های دشت و صحرا و اسب را برای سرزمین های تپه ای تربیه می کنند.

مردم کوچی افغانستان عموما در چادرها و خیمه ها که به نام (کژدی یا غژدی ) مسمی است بود و باش دارند به صورت عموم رنگ این غژدی ها سیاه بوده واز موی بز ساخته می شود. این غژدی ها طوری بافته شده که در هنگام گرما، باد کافی به داخل آن عبور کرده می تواند و در هنگام بارندگی موقعی که مرطوب شد باران به داخل آن سرایت کرده نمی تواند.

چادرهای کوچی ها در هنگام  روز از اشعه آفتاب گرم و در هنگام شب از سردی باشندگان خود را محفوظ نگاه می دارد واهالی کوچی که در هنگام روز به کار و فعالیت ویا حرکت و کوچ از یک نقطه به نقطه دیگر مصروف باشد در هنگام شب به آرامی تمام به استراحت می پردازند.

چادر نشین هایی که عموما در یک فصل سال در یک محمل بود وباش اختیار می کنند اکثرا از گروه متجانس متشکل اند که از لحاظ زبان نژاد عرف وعادات عنعنه و دیگر خصوصیات اجتماعی شباهت زیاد در بین ایشان موجود است محل چراگاه های هر قوم معلوم است یک عده دیگر از اقوام کوچی که اصلا مال دار نیستند حیات اقتصادی نسبتا ضعیف تر را دارا می باشند. این مردم در ایام اخیر بهار و در شروع تابستنان از مناطق گرمسیر به وادی ها و حوزه های نسبتا سرد تر در اطراف دهات پر نفوس و شهرهای ولایات مختلف کشور چادر می زنند و به شکل دروگری می پردازند و مردم این کوچی ها را به نام دروگر نیز یاد می کنند . خیمه ها و چادرهای این مردم سیاه نبوده بلکه از تکه های نخی نسبتا ضخیم ترتیب یافته است. این مردم حیات خود را از مزد درو گری وتبادله اموال تامین می کنند . به همین نسبت غربت همیشه دامن گیر آن ها است.

عده دیگری از کوچی ها که اشیاء کوچک را برای فروش در پشت انداخته و به مراکز مزدحم به فروش می رسانند.

طوری که واضح گردیده است این انکشاف نه تنها از لحاظ وضع ظاهری ساختمان نهاوریزه کاری ها و مغلق بودن موضوعات مختلف شهری وخانه سازی قابل اهمیت است بلکه معماری امروزی طوری است که معماران می کوشند تا با در نظر گرفتن تمام موضوعات عصری تکنولوژی جنبه های اقتصادی که مفاد مملکت و مردم در آن متصور باشد.

البته جنبه مفاد اقتصادی معنی آن را نخواهد داشت که شکل شهر و وضع خانه ها از لحاظ مصرف مواد استحکام دوام و دارا بودن شرایط صحی مطابق به ایجابات عصر به درجات پایین تر قرار می گیرد بلکه با در نظر گرفتن تمام این موضوعات کوشش مهندسین در آن است تا از حد اقل مصرف حد اکثر استفاده را بنمایند.

این یک حقیقت مسلم  است که طرح و دیزاین یک شهر عصری با خانه ها وآپارتمان های مجهز که تمام وسایل آسایش انسان در آن مد نظر گرفته شده باشد مصارف بیشتری ایجاب می کند اما در مقابل نسبت استحکام  و با دوام بودن و سایر ملحوظات صحی و روحی که تاثیر بارز بالای سویه زندگی مردم همان منطقه می کند نه تنها مفید بلکه با سنجش دقیق ارزانتر و مناسب تر و مساعد تر می باشد.

شهر سازی امروزی علاوه بر تمام مزایایی که دارد توانسته است از یک ساحه کوچک به صورت منظم حداکثر استفاده را بنماید یعنی تمام ملحوظات شهری را که ضرورت کنونی زندگی محسوب می گردد توسط یک پلان قبلی طوری طرح می نماید تا از بی نظمی ساختمان ها جاده ها، پارک ها و سایر ملحوظات شهری که ضرورت معاصر آن را متقاضی است بهره مند باشد. علاو تا پلان گذاری های عمرانی ایجابات می کند تا چهره یا شکل شهر از لحاظ نقشه های هوایی نمای خارجی شکل نامنظم را به خود نگیرد بلکه پلان سازی مورد نظر باید طوری طرح گردد که ساختمان ها از هر گونه نواقص مبرا باشد .

شهر های سابقه افغانستان مانند شهر های سابقه سایر نقاط جهان از این گونه تجهیزات معاصر که البته زاده این عصر است مبرا بود و سیستم عمرانی شهر های سابقه نه تنها از لحاظ تخنیک عمرانی وفقدان تجهیزات کامل شکلی غیر مطلوب را داشت بلکه نسبت نامنظم بودن جاده ها وعدم وجود پارک ها ویک فضای باز و نامناسب بودن بازارها و مارکیت ها دوائر شاروالی و حتی مردم را به مشکلات زیاد مواجه ساخته بود. این نقیصه باعث گردید که به این وضع عطف توجه شود بنابر ملحوظات فوق نیاز مبرم مملکت به تشکیل یک موسه شد که بتواند شهر های افغانستان را از لحاظ پلان های عصری مورد دقت و مطالعه قرار دهد و دولت تصمیم اتخاد کرد تا چهره ها و یا شکل شهرها به صورت منظم وعصری تغییر یابد بیش از ین وضع نامطلوب شهر ها که فاقد هر گونه تجهیزات شهری ارتقاء حیات شهری و تحول اقتصادی برداشته می شد.

در دوره مدنیت روستا نظامی تشکیل می شود که اولین زمامدار به نام یما در بخدی یا بلخ به ساختن یک واره اقدام کرد که به این لحاظ اولین شهر با مرکز مدنیت آریائی دروازه بخدی تاسیس نمود وکلمه واره در زبان سانسکریت و هاره یاد شده است و در زبان دری به نام بهار که امروز به نام نوبهار بلخ یاد می گردد این شهر تا اوایل قرون وسطی یعنی تا استقرار اسلام درین خط با درخشش کامل از مرکز مدنیت آزمان نماینده گی می کرد از آن زمان به بعد تحولات شهری و تمرکز نفوس در نقاط متعدد افغانستان انکشاف می یابد مرحله دومی تحول شهری در افغانستان در زمان اسکندر شروع می گردد و موقعی که اسکندر به این خطه پا می گذارد مانند سایر نقاط بعد از مفتوح ساختن یک منطقه اساس پایه گذاری شهرهای جدید ویا قلعه های نظامی را می گذارد . چون یونانی هایک مدت مدید بدین سرزمین سپری نمودند بنا بر آن یک تحول در فرهنگ و وضع اجتماعی مردم پدید آمد وو در نتیجه این تماسهای متداوم به آن منجر شد که یک تمدن جدید به نام گریکو باختری به میان آید بنا بر تحقیقات باستانشناسی در حدود هفتاد ویک شهر جدید در سرزمین افغانستان درین دوره پایه گذاری شد و تا قرن هفت میلادی فرهنگ کریکو بود یک درین خط ادامه داشت و تمام شهرهای آن به سبک تقریبایونانی اعمار گردیده بود . موقعی که عالم اسلام درین خط راه یافت و دین اسلام بحیث یک قدرت دینا میک احراز قدرت نمود کلتور و فرهنگ سابقه را تحت تاثیر آورد شکل شهرها وخانه ها به شبکه جدید تحول یافت جغرافیه نویسان متبحر مانند یعقوبی ابن فقیه سعودی اصطخری این حو قل و مقدسی وغیره درباره شهرهای خراسان روشنی انداخته شکل و وسعت شهرها و نقش انها را به صورت واضح تشریح نموده است ضمنا از خلا اوراق تاریخ چنین بر می آید که تعداد شهرهای خراسان آن زمان ه حائز مشخصات شهری بوده اند به 220 شهر می رسد از آن روز تا حال تحولات زیادی در پدید آمدن شهر ها و انکشاف شهر از لحاظ نقشه هی مختلف در افغانستان به وجود آمد.

پایه گذاری شهرهای عصری افغانستان:

باپیشرفت ساینس و تخنیک معاصر و صنعت شهر سازی وخانه سازی که به انکشاف قابل ملاحظه نایل آمده است . البته فن خانه سازی هنر شهر سازی وصنعت معماری توام با پیشرفت های عظیم عصر تکنا لوژی توانسته اند مقام ارزنده را حایز و توجه جهانیان را به خود جلب کند احراز این موفقیت عظیم در شقوق مختلف معماری وغیره که متکی به اساسات ساینس و تخنیک می باشد روز به روز چهره های جدید و پر شکوه بر شهرها و سیستم شهری تجدید جاده ها انواع مختلف منازل رهایش مارکیت ها تفرجگاه ها وغیره داده است.

که حرم سرای جداگانه دارند و هم چنان دارای دو و یا سه حویلی می باشد که به مقاصد مختلف از آن استفاده به عمل می آید اکثرا آب مورد ضرورت خود را از چاه ها که در بین قلعه حفر گردیده است ویا چشمه ها ویا کاریز ها که به نزدیکی قلعه موقعیت دارد استفاده صورت می گیرد . خانه هایی که به نزدیکی دریا ها قرار دارد از آب دریا استفاده می گردد. در سایر نقاط که دریاها نسبتا دور تر واقع باشد در این صورت قریه به صورت متمرکزی توسعه و انکشاف پیدا می کند. زیرا از یک طرف ساحه توسعه امکان پذیر است واز جانب دیگر نسبت امنیت می کوشند در یک جا مجتمع شده از پراکندگی جلو گیری نمایند در بعضی جاهای دیگر موقعی که ساحه زمین حاصل خیز کم و وفرت آب موجود باشد ودر صورت تامین امنیت خانه ها به صورت متفرق پدید آمده به شکل پراکنده توسعه پیدا می کند . چنان چه در بعضی از نواحی افغانستان نمونه این گونه مساکن روستایی به کثرت به نظر می رسد در اکثر این قریه جات اجتماعات روستایی را اقوام متجانس تشکیل می دهد . و بعضا هم امکان دارد که اقوام مختلف که از لحاظ زبان اختلاف ندارند در یک قریه سکونت اختیار کنند.

نقاطی که به شهر ها نزدیک است تجانس ساکنین آن از میان می رود یعنی در یک دهکده نزدیک شهر که مسایل امنیتی نیز تا اندازه زیاد فراهم است امکان زیاد به وجود می آید که اقوام وقبایل مختلف در آن جا به صورت توام زندگی نمایند .

وضع دهکده های افغانستان نسبت تراکم منازل شکل شهر های کوچک قرون وسطی را به خاطر می آورد .

در یک قریه ویا ده ملک ویا خان هنوز هم دارای اقتدار بوده واکثر به مسایل روستا ها توسط ملک ها قریه دارها ویا خان حل و فصل می گردد بناءً گفته می توانیم مناسبات اجتماعی حیات روستایی در افغانستان هنوز هم روی اساسات قبیلوی استوار است .

 

حیات شهری در افغانستان :

موقعی که آریائی ها در حدود 4 و یا 5000 سال قمری از دریای آمو به طرف جنوب مهاجرت کردند این سرزمین را برای بود وباش از لحاظ آب و هوا واراضی زراعتی مساعد یافته اولتر درینجا مسکن گزین شدند به کارهای معمول آن وقت چوت زراعت صنعت وتجارت مانند سابق پرداختند این کارها و فعالیت های سالم باعث گردید که تجارت رونق یابد صنعت انکشاف نماید دهات قصبات و شهرها در سراسر این سرزمین پدید آید واین یک آغاز فصل درخشنده در تاریخ باستان افغانستان محسوب می گردد.

با در نظر داشت اسناد تاریخی مدنیت اولی این سرزمین با دوره مدنیت اوستائی 1200 قمری آریائی که به صفحات شمال هندوکش متمرکز شده بودند به تاسیس روستا ها وبلاد پرداختند این اولین قدمی بود که در پدید آمدن یک قریه چه در دره وچه در وادی های وسیع مربوط به موجودیت آب کافی اقلیم مساعد مقدار بارندگی کافی برای نموی زراعت ونوعیت خاک مساعد زراعتی می باشد . باز هم دیده می شود که بعضی عوامل باعث گردیده تا یک تغییر در طرز ساختمان خانه ها وشکل حیات اجتماعی این دو محل پدید آید  هر گاه ما به طرز ساختمان خانه های این مناطق دقیق شویم خصوصیات بارز ذیل را در آن مشاهد می کنیم .

نخست خانه ها در محلی اعمار می گردد که به نزدیکی آب موقعیت داشته باشد اکثرا کوشش به عمل می آید تا ارضای زراعتی را برای عمار خانه ها به کار نبرند خانه های این نواحی عموما دارای حویلی بوده که به نام قلعه یاد می شود و به ترتیب ساخته شده که حویلی ها با یکدیگر متصل و پیوسته است . مواد ساختمان  تعمیرات این نواحی را چوب و بعضا سنگ تشکیل می دهد به صورت عموم در نواحی سنگ نسبت حمل و نقل آن از یک نقطه دورگران تر بوده واکثر مردم از آن استفاده نمی نمایند و در غیر آن به صورت عموم کل را به شکل خشت در آورده از آن به عمار منازل به کار می برند .

در بعضی نقاط گل را به شکل پخسه در آورده از آن برای اعمار دیوارهای ضخیم و طویل استفاده به عمل می آید وخصوصا قلعه ها واحاطه خانه ها که از لحاظ ارتفاع ضخامت و طولانی بودن آن قابل ملاحظه است از مهره های پخسه که بعضی از این دیوارها از هشت تا بیست مهره ویا بیشتر از آن متشکل است اعمار می گردد هر مهره دیوار پخسه از پنجاه تا شصت سانتی متر ارتفاع دارد ضخامت آن نظر به طول دیوار فرق می کند .

مناطق شمال وغرب کشور که چوب چنار (تیر) نسبتا کمتر می باشد خانه ها را به شکل گنبدی اعمار می کنند.

در این قسم خانه ها خشت ها را با مهارت خاص بالای یک دیگر گذاشته تا این که گنبد بسته شود و در جاهایی که چوب به وفرت دست یاب می گردد سقف خانه ها عموما توسط چوب چنار پوشیده شده است بام منازل به شکل افقی اعمار می گردد هم چنان تهداب منازل تا جایی که مقدور باشد از سنگ استفاده به عمل می آید .

دهات این گونه نواحی دارای قلعه ها بوده وهر قلعه دارای چندین برج می باشد ساختمان برج ها به صورت عموم چهار ضلع شش ضلع و حتی هشت ضلع که تقریبا شکل مدور را دارا است می باشد هر ضلع قلعه ها دارای دهانه کلکین بوده وبرای حفاظت باغ واراضی زراعتی در هنگام شب و روز از آن استفاده به عمل می آید در داخل قلعه اطاق های متعدد که به نام دهقان خانه یاد می شود برای استفاده دهاقین که در مزارع زمین دار اجاری وظیفه می نماید تخصص یافته است هم چنان در این قلعه ها مهمان خانه و مسجد نیز اعمار گردیده است . در بعضی جاها قلعه ها طوری ساخته شده آبیکه در این مناطق دهات برای زراعت استفاده به عمل می آید یا از چشمه سار است ویا این که اهالی آب دره ها را ذریعه جوی های باریک در هر قسمت دره رهنمایی نموده از آن برای زراعت وغیره استفاده می کنند از همین رهگذر اکثر نقاط نسبت غرس نبات مثمر وغیر مثمر در اطراف و کنار جوی ها منطقه سبز و خرم را پدید آورده است .

این گونه حیات دهاتی کوهستانی را در اکثر نقاط کوهستانی افغانستان می بینیم چنان چه دره های متعدد شمال وجنوب هندوکش شرقی وهندو کش غربی دره های شمال جنوب  سلسله جبال کوه بابا سلسله سپین غر و سلیمان غر سفید کوه، سیاه کوه، تیر بند، ترکستان و غیره نمایندگی از حیات روستایی کوهستانی که در فوق از آن ذکر به عمل آمد می کند .قریه ها ودهاتیکه در دره ها پدید آمده است عموما توسط راه های باریک پیاده رو و کاروان رو با یکدیگر ارتباط پیدا می کند موقعی که یک سرک عمومی از این دره ها عبور نموده باشد قریه هایی که به نزدیکی این سرک موقعیت دارد به مقایسه سایر نقاط بیشتر انکشاف نموده و ساحه فعالیت اهالی آن منطقه بیشتر می گردد. و به همین لحاظ سویه حیاتی آن ها نیز فرق می کند . آخرین حدود مناطق مسکونی در دره ها ودر نقاط کوهستانی در ناحیه غربی کوهستانی پامیر واقع است که به طور مثال اغیل ها بحد اعظمی ارتفاعات 3050 متر و به صورت اوسط 2800 تا 2900 متر موقعیت دارد .

هم چنان در ناحیه انجمن و دره ها ی فرعی آن جا حیات دهاتی تا ارتفاع به 3150 متر ایلاق بلند می رود باشندگان مقیمی این مناطق عموما به مال داری وزراعت اشتغال دارند دهکده ها و دهقان خانه ها غالبا به صورت بسیار ابتدایی به قسم کلبه های تاریک یا احاطه هایی از اجتماع صخره ها ساخته شده که روی آن را با گل پوشانیده اند . نقشه این نوع مساکن یا به شکل مدور و یا به شکل ضلع دار ساخته شده است .

ایلاق های مرتفع و بلند در 3500 متر الی 3600 متری قرار دارند اما به صورت مجرد مانند دره (رخوی) به مناطق بلند تر از آن نیز مصادف می گردد .

حد اکثر این ییلاق ها دارای سه الی شش احاطه های ابتدایی است که توسط جغله سنگ ها تر تیب شده وسقف آن ها توسط چوب کاه گل مسطح گردیده وغالبا یک فامیل در آن جا زندگی می نمایند.

در این نواحی کوهستانی چرانیدن رمه ها وظیفه عمومی خانم ها واطفال را تشکیل

می دهد مردان در تمام اوقات وظیفه زراعت را انجام می دهند .

حیات دهاتی با در نظر گرفتن طرز ساختمان منازل مواد تعمیراتی و سازمان اجتماعی در ودای ها و اراضی هموار نسبت به دره های کوهستانی کمی فرق دارد با وجود ی که اساس موقعی که یک نقطه جغرافیایی که از لحاظ ساختمان و اشکال اراضی موجودیت آب کافی واقلیم مساعد و نوعیت خاک خوب بهره مند باشد امکان آن می رود تا آن نقطه برای بود وباش اهالی آماده گردد بنابرآن افغانستان در نقاط مختلف در حدود 165000 قریه بوده که در هر یک از این قریه ها حیات روستایی را دیده می توانیم .

چنان چه قبلا ذکر شد توپوگرافی افغانستان در همه نقاط یکسان نبوده یک جا کوهستانی وجای دیگر دشتی وغیره به مشاهده می رسد. روی این اساس ساختمان منازل از لحاظ شکل و هم چنان مواد تعمیراتی از هم فرق می کند . موقعی که یک نقطه کوهستانی دارای وسعت و پهنای زیاد باشد واز نقطه نظر وفرت آب دایم بهره مند باشد و در پهلوی آن اقلیم مساعد که در اکثر ایام سال فعالیت های حیاتی صورت گرفته می تواند در این نقطه است که دهات یکی پهلوی دیگر اساس می یابد ویک سازمان حیات روستایی کوهستانی  را که نظر به دهات وادی ها فرق دارد به وجود می آورد خانه های این منطقه از هم جدا واقع شده و غالبا دارای حویلی نمی باشند و به صورت عموم خانه در جایی که نسبتا دارای رطوبت کمتر باشد امکان آبادی زمین زراعتی درآن کمتر باشد آب نزدیک آن جریان داشته باشد اعمار می گردد .

همچنان خانه ها در این گونه دهات گاهی به صورت متفرق و زمانی به صورت مجتمع اعمار می گردد مواد ساختمان در این چنین محلات را سنگ، چوب و گل تشکیل می دهد خانه های این منطقه بعضا یک منزل و بعضا دارای دو منزل وحتی در بعضی جاها سه منزل و چهار منزل به مشاهده می رسد. به صورت عموم خانه های بلند سه منزله و چهار منزله را قلعه ها وبرج ها تشکیل می دهد اکثر برج ها برای نگاهبانی و مراقبت اعمار شده واز آن جا به مراقبت محصولات زراعتی خود می پردازند در بعضی از این منازل محل برای حیوانات طویله که در همجواری آن قرار دارد و جود دارد اما در بعضی جاها نظر به تعداد و وسعت گله ها دورتر از منازل طویله های بزرگ اعمار نموده اند وبه این اساس از حیوانات در موقع شب و در موقع سرما نگهبانی به عمل می آید . در اغلب دره ها اکثرا به ملاحظه رسیده است که به صورت عموم یک قوم که دارای یک نژاد ویک زبان و حتی دارای یک سازمان اجتماعی باشند زندگی می کنند . وضع اجتماعی در دهات کوهستانی افغانستان تا حال به شکل قبیلوی باقی مانده است .

 هم چنان به صورت عموم این مردمان حیات نیمه مقیمی نیز دارند به تر تیبی که در هنگام تابستان موقعی که کمبود علف حس می گردد مواشی خود را به نقاط دورتر و مرتفع تر که به نام آغیل یا ایلاق یاد می شود برده در آن جا به کلبه و یا خیمه هابرای مدت موقت زندگی اختیار می کنند و در هنگام زمستان دوباره به مساکن اصلی خود بر می گردند.

قبیله دوم یعنی کوچی ها ی گل بهاری عموما از ده حمل الی ده ثور از این مناطق عبور نموده  راه  کابل و مناطق راه آب وهوای نسبتا سرد دارد پیش می گیرند کوچی های گل بهاری شامل اقوام مختلف می باشند .

این دسته کوچی ها عموما تجارت پیشه  بوده اموال تجارتی خود را توسط اشتر نقل می دهند . تعداد تخمینی نفوس کوچی هایی که در ایام مختلف سال در ولایت ننگرهار بود و باش دارند ویا این که از طریق تورخم و پشتونستان به سروبی و ولایت دیگر افغانستان رفته و ایام مساعد را در آن جا سپری می نمایند به 75565 نفر بالغ می گردد.

بعباره دیگر تقریبا 21455 نفر نفوس کوچی در ولسوالی مهمند دره 7825 نفر در ولسوالی خوکیانی 6816 نفر در ولسوالی شنوار 4200 نفر در ولسوالی کامه 900 نفر در علاقه داری چیرهار و بقیه در ولسوالی ها و علاقه داری های دیگر ولایت ننگرهار ایام مساعد را سپری می کنند وبیش از34 قوم مختلف متشکل اند .

کوچی ها آن منطقه طرز معیشت ساده دارند زندگی آن ها عموما از طریق تربیه حیوانات وزراعت تامین می گردد بر علاوه وجود یک فصل طولانی در زراعت موجب می شود تا کوچی ها بعضا به صنایع دستی نیز مبادرت ورزند .

 

کوچی ها در ولایت غزنی:

تعداد کثیر کوچی ها که در ولایت غزنی ایام تابستان خود را سپری می کنند عموما از طرف شرق مملکت به این نقطه می آیند واین کوچی ها به دو دسته تقسیم می شوند که عموما به تربیه مواشی می پردازند.

حیات روستائی یا نیمه متحرک:

مناطق که به صورت عموم کوهستانی باشد خصوصیات اراضی آن به دره های عمیق تنگ و طویل و وادی های کم عرض و حوزه های  نسبتا وسیع تقسیم می گردد.

بنابر شرایط این نوع اراضی برای مسکن روستا مساعد بوده و به صورت عموم حیات روستایی در آن جا بیشتر متمرکز می گردد .

سرزمین افغانستان که یک منطقه کوهستانی را نمایندگی می کند و بیشتر از 70 فیصد حصه آن را کوهستان فراه گرفته است علاوه برآن موجودیت آب کافی واقلیم مساعد و نوعیت خاک خوب باعث گردیده است که در نقاط مختلف سرزمین افغانستان حیات روستایی بیشتر مستقر گردد.

بنابرآن در سراسر افغانستان در حدود 1600000 قریه وجود دارد که به صورت عموم به حیات روستایی به سر می برند وقرار محاسبات دست داشته 85 فیصد نفوس افغانستان را نفوس دهاتی تشکیل می دهد.

طوری که در بالا ذکر کوچی های افغانستان به اقوام مختلف منقسم گردیده اند وهر یک دارای عنعنات رسم و رواج های مختلف می باشند قرار احصائیه اداره  مرکزی احصائیه تعداد نفوس وکوچی ها به 2045000 نفر می رسد.

برای این که ما بتوانیم از عنعنات و طرز زندگی و مشخصات اقوام کوچی ها معلومات در زمینه داشته باشیم محض کوچی های دو ولایت را مورد مطالعه قرار می دهیم .

 

1

با در نظر داشت مشخصات اقلیمی ولایت ننگرهار به منزله یک پل بین منطقه گرم و معتدل موقعیت داشته و بدین لحاظ از سالیان متمادی به این طرف تعداد کثیری از مردمان کوچی را که همه ساله در ایام بهار و خزان از طرف شرق و جنوب افغانستان در تردد هستند در خود اجازه داده است در ایام بهار که آب و هوای حوزه رو به گرمی می نهد در دامنه ها و دشت ها علف ها از بین می رود مردمان کوچی مناطق مسکونی شان را ترک کرده سرزمین غربی و پر علف حوزه سند را پیش می گیرند در موقع خزان نسبت سرد شدن اقلیم این مناطق مردم دوباره به این مناطق گرم بر می گردند تا زمانی که تنگی ابریشمین برای رفت و آمد ترافیک باز نشده بود نه تنها مردم کوچی بلکه عراده جات تجارتی نیز مناطق حصارک غلجائی، گندمک، جگ دلک و غیره را طی کرده به حوزه کابل داخل می شدند اما فرصتی که راه تنگی ابریشمین بروی ترافیک باز شد راه تجارتی سابق نسبتا اهمیت خود را از دست داد . لیکن با وصف آن این منطقه نسبت داشتن دره های متعدد دشت ها و دامان سرسبز و پر علف موقعیت خود را مخصوصا برای کوچی ها از دست نداده قسمت اعظم قبایل کوچی از این راه عبور می نمایند . کوچی هایی که از این منطقه عبور می کنند متشکل از دو قبیله سیاه بهاری و گل بهاری می باشند که اول الذکر عبارت از کوچی هایی اند که در اول حوت الی ده حمل از مهمند دره و نواحی شنوار از راه خوازه خیل داخل منطقه خوگیانی شده  در تپه ها و دره های کمپو و دشت و دامان زاوه مدتی را سپری کرده بعدا دامه سیاه کوه را پیش گرفته داخل  برکی خلیل ، نکر خلیل و بالاخره دشتهای کلالی  جگدلک را طی کرده بسروبی داخل می شوند و سفرشان را به سوی سطوح مرکزی ومعتدل ادامه می دهند . این دسته کوچی ها از اقوام مختلف غلجائی، خضر خیل،  ملاخیل، اکا خیل وغیره متشکل اند . اکثریت این مردم به مال داری و تجارت تولیدات مواد حیوانی از قبیل روغن، پشم، گوسفند و غیره مشغول اند.

می باشد غیر قابل تحمل تلقی شده به تجدید آن ها اقدام نماید بنا بر آن موضوع را در سال 1343 وزارت فوائد عامه با در نظر داشت اهمیت امور شهر سازی برای اولین بار اداره جدید را به سویه مدیریت عمومی در تشکیلات خود اساس گذاشت و وظیفه اصلی این اداره تنظیم و رهنمایی امور شهر سازی وخانه سازی می باشد .

در سال 1343 حکومت نظر به احساس شدید بی خانگی طبقات مختلف مردم را انسجام امور شهر سازی و خانه سازی افغانستان به کمک صندوق ملل متحد اداره منظم تری را به میان آورد و در سال 1344 مدیریت عمومی شهر سازی به ریاست ارتقاء نمود و در سال 1346 به حیث یک تصدی دولت احراز کرسی کرد این دستگاه از آغاز تاسیس تا حال به فعالیت های دامنه داری متوسل شده است . چون تمام مسائل پلان شهر سازی وخانه سازی باساس احصائیه ازدیاد نفوس معلومات راجع به وضع اجتماعی واقتصادی و مطالعه امکانات انکشافی آن ترتیب می گردد بنابر آن ریاست شهر سازی در اولین گام های مقدماتی خود به جمع آوری معلومات و احصائیه که روی آن طرح پلان ها به شکل علمی استوار شده بتواند اقدام نمود . دومین قدم ریاست شهر سازی روی پلان های شهری گذاشته شد چنان چه ترتیب پلان یک شهر روی مطالعات ابتدایی مانند ساحه نفوس، پیش بینی انکشاف آینده واهمیت شهر از نگاه تجارت صنعت وغیره ایجاب می کند بنابر آن ریاست شهر سازی با در نظر داشت موضوعات فوق پلان های عمومی و هم چنان پلان های تفصیلی تهیه و آماده نموده تا احتیاجات آینده یک شهر را مد نظر بگیرند چنانچه در ترتیب پلان های شهری موقعیت شهر انکشاف شهر شبکه راه های ترانزیت و راه های داخل شهر و مراکز تجارتی اداری کلتوری تربیتی و تفریحی موقعیت ساحه رهایش و ارتباط این ساحات با مراکز مطالعات اجتماعی از نگاه زندگی کار تفریح مردم تا حدی امکان در نظر گرفته شده بود .

قرار معلومات جدید 15 ثور 1355 از طرف آمریت شهر سازی وزارت فوائد عامه در حدود یک صدو سه نقطه شهری در بیست و شش ولایت افغانستان سروی وپلانگذاری شده است وکار تعمیر بعضی از این شهر ها به پایه اکمال رسیده و از یک عده دیگر آن به معرض تطبیق و مراحل مقدماتی تطبیق قرار دارد . از جمله شهر های فوق الذکر در حدود دوازده شهرداری ماسترپلان و ده  و پلان های تفصیلی آن نیز تقریبا به پایه اکمال رسیده است متباقی شهر های دیگر به صورت عموم کار سروی آن به اکمال رسیده است . پلانگذاری خط اندازی و شروع اعمار تعمیرات دولتی اکثر این شهر ها نیز تکمیل شده وسایر کارهای تعمیراتی آن در جریان است .

-             کوچی های ولایت ننگرهار

 

مواضع امروزی شهرهای افغانستان

با در نظر داشت مشخصات نقاط شهری که چگونه امتیازات نسبت به دهات جائز است نمی توان مواضع شهری افغانستان را به صورت مشخص تعیین و تثبیت کرد بناءً به طور کلی می توان گفت که برای تعریف مواضع شهری نکات ذیل قابل اهمیت بوده واین نکات شهر های افغانستان را نسبت به دهات مشخص می سازد.

1-             نقاطی که دارای نفوس متراکم بوده .

 به صورت اوسط دریک کیلومتر مربع آن در حدود صد نفر و یا بیشتر از آن زیست کند.

2-             اکثریت نفوس این نقاط به غیر از فعالیت های زراعتی به سایر مشغولیت ها مانند صنعت تجارت موضوعات اداری عرفانی خدمات اجتماعی و غیره مصروف باشد.

3-             علاوه بر دو موضوع فوق که قسمت عمده مشخصات یک شهر را وانمود می سازد بایست یک موضع شهری افغانستان مانند سایر نقاط حائز یک نظام حقوقی شهری باشد .

با در نظر داشت نقاط نظر فوق وزارت داخله نقاطی را که شامل مواضع شهری می داند و دارای مقام شاروالی می باشند به هشتادو پنج شهر وانمود ساخته است .

در حالی که پروژه مطالعات دیموگرافی اداره مرکز احصائیه جهت تطبیق سروی نمونوی نفوس 74 مرکز را در جمله مواضع شهری با در نظر داشت معیارها و مشخصات شهری انتخاب و تصنیف نموده است . البته این معیارها چنان چه قبلا درباره آن تذکراتی به عمل آمد تمرکز نفوس بیشتر و مشغولیت های اکثریت نفوس به غیر از زراعت یعنی صنعت، تجارت، اداره فرهنگی وغیره باشد بیشتر مدار اعتبار قرار داده است از جدول هایی که توسط پروژه مطالعات دیموگرافی اداره مرکز احصائیه تهیه شده است استنباط می گردد که در قسمت شهر های بزرگ با تصنیف مواضع شهری دیموگرافی وزارت داخله تقریبا توافق وجود داشته وهمان گونه امتیازات و مشخصاتی را که درینگونه نه شهر ها از طرف پروژه مطالعات دیموگرافی تعین و تثبیت گردیده است از طرف وزارت داخله نیز همان گونه مشخصات را مد نظر گرفته شهر ها را مشخص نموده اند مثلا شهر های بزرگ افغانستان که اکثراً مراکز ولایات را در بر می گیرد در هر دو فهرست به مشاهد می رسد . باین حساب تعداد شهر های افغانستان را که از طرف وزارت داخله تصنیف شده به هشتاد و پنج شهر و تعداد شهر هایی که پروژه دیموگرافی تصنیف نموده است به 74 شهر می رسد.

ولایات افغانستان

ولایت ارزگان

موقعیت : ولایت مرکزی

مساحت: 28929 کیلو متر مربع

درجه :( ازنگاه مساحه)

نفوس :142287

مرکز: ترین کوت.

ولایت ارزگان در طول البلد شرقی هفت ثانیه و چارده دقیقه وشصت و شش درجه عرض البلد غربی پنج ثانیه و سی و چار دقیقه و سی و سه درجه موقعیت دارد ولایت ارزگان علاقه وسیعی است که در شمال قرق ولایت کندهار واقع و طرف شرق آن دایه چوپان و طرف جنوب آن قلات غلجائی و ترین و طرف غرب آن موسی قلعه وطرف شمال آن علاقه گرزاب واقع است ترین از وسط این علاقه از شمال شرقی به جنوب غرب عبور نموده و آن را آبیاری می نماید و در غرب آن دریای هلمند جاری است ورود چله خور که معاون رود ارغنداب است در شرق آن جریان دارد هوای آن در تابستان معتدل و در زمستان خیلی ها سرد است پیشه ساکنین آن مال داری می باشد در ارزگان از طرف مشرق یعنی دایه فولاد دو کوهی که مسمی است به کوه سمندان است مغاره وجود دارد که دهنه آن پنجاه متر فراخی داشته و سقف آن از یخ پوشیده شده است که تا حال کسی نتوانسته طول این مغاره را طی کند .

دریاها: شهرستان ، رود هلمند ورود تیرین

کوه: نوشته .

کوتل : قناق سنگ

پیداوار: غله جات و گلیم باب

مربوطات:

 

 

                                                    نوع واحد اداری

اسم واحد اداری

مساحت به

  کیلو متر مربع

نفوس به

هزار نفر

کثافت نفوس در

هر کیلو متر مربع

مرکز ولایت

ترین کوت

1617

49

30

ولسوالی

خاص ارزگان

2525

47

19

ولسوالی

دهراود

3445

68

20

ولسوالی

داینکندی

5587

93

17

ولسوالی

شهرستان

4695

69

15

ولسوالی

چوره

3319

34

10

ولسوالی

اجرستان

1256

33

26

ولسوالی

گیراب

4121

35

8

ولسوالی

کجران

2364

33

14

ولایت

ارزگان

28929

461

16

 

معارف:                       تعداد مکاتب:

دهاتی             ابتدایی مستقل     متوسطه مستقل   لیسه  دارالمعلمین  مدارس دینی   میخانیکی   مسلکی

65                  45                     6            3            -                       -                   -       -

شفاخانه          1.

مراکز صحی و اساسی: 2 باب.

ذخایرمعدنی: مس و آهن

ولایت بادغیس

موقعیت : شمال غرب

مساحت : 21678 کیلومتر مربع

درجه : یک ( از لحاظ مساحت )

نفوس: 91462

مرکز : قلعه نو

ولایت بادغیس در شمال غرب ولایت هرات واقع و با تمام نواحی خود بین دریای هریرود و آب های علیای مرغاب واقع شده که دارای ارتفاع هشتصدو هشتادو هشت متر از سطح بحر می باشد و تماما از یک سلسله جویبار آب یاری می شود که از کنار چپ دریای مرغاب منشاء گرفته است .

کوه : تخت میلک

پیداوار: پسته غلجات پحته وقره قل

مربوطات:

                                                      نوع واحد اداری

اسم واحد اداری

مساحت به

کیلو متر مربع

نفوس به

هزار نفر

کثافت نفوس در

هر کیلو متر مربع

مرکز ولایت

قلعه نو

3770

70

19

علاقه داری

کشک کهنه

1748

42

24

ولسوالی

مرغاب

4177

76

18

ولسوالی

غورماچ

2160

39

18

ولسوالی

قادس

3354

61

18

ولسوالی

جوند

6468

60

9

ولایت

بادغیس

21678

348

16

معارف:

تعداد مکاتب،

دهاتی  ابتدایی مستقل    متوسطه مستقل   لیسه   دارالمعلمین  مدارس دینی  میخانیکی   مسلکی

38      22                                 3            2            -                   -                       -       -

شفا خانه 1.                                          مرکز صحی فرعی: 2 باب

مراکز صحی و اساسی : 4 باب       ذخایر معدنی: گوگردو سرب 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد