نشست علمی «بررسی دیدگاه عدالتخواهی شهید مزاری در پرتو نظریههای عدالت»
به منظور گرامیداشت هفدهمین سالگرد شهادت مظلومانه رهبر شهید، استاد عبدالعلی مزاری(ره) روز یکشنبه ۲۱ حوت ۱۳۹۰ نشست علمی «بررسی دیدگاههای عدالتخواهی رهبر شهید در پرتو نظریههای عدالت» در شهر قم برگزار گردید. این نشست علمی که به همت انجمن علمی پژوهشی فلسفه و حمایتهای مجتمع آموزشعالی فقه، در مدرسه حجتیه برگزار گردید، با قرائت زیبایی از آیات کلام الله مجید توسط آقای علیرضا احمدی از قاریان و مداحان مطرح مجتمع آموزشعالی فقه، آغاز گردید.
بعد از قرائت قرآنکریم، دکتر حیات الله رسولی سخنرانی علمی و جذاب شان را ارائه نمود.
ایشان ضمن عرض تسلیت هفدهمین سالگرد شهادت استاد شهید عبدالعلی مزاری(ره) گفتند: خداوند را سپاسگذارم از اینکه در یک نشست علمی حضور دارم که در آن مباحث مربوط به اندیشههای عدالتخواهی حجت الاسلام و المسلمین استاد شهید مزاری(ره) با یک رویکرد جدید و دوستان با همت و با انگیزه و دردمند و مسئولیت شناس، مورد بررسی و تحلیل علمی و پژوهشی قرار میگیرد. همچنین خداوند را سپاسگزارم که دوستان متوجه مسولیتهای خودشان شدند. امیدوارم که وظیفه خودمان را نسبت به بررسی علمی دغدغهها و اندیشههای سیاسی که مربوط به جامعهی ماست انجام دهیم. به نظر میرسد که من و شما تا حالا کوتاهی کردیم.
دکتر رسولی ضمن اشاره به اینکه منطق شیعه همان منطق عدالت است که آن را از امیر المؤمنین علی(ع) گرفتهاند و هویت هزاره نیز در دایره تفکر شیعی تعریف میشود و طبعاً، منطق آنها نیز منطق عدالت خواهد بود، اضافه نمود: هیچ منطق و مفهومی در تاریخ اسلام به اندازه مفهوم عدالت، انتقادی نیست؛ به این معنا که وقتی در طول تاریخ، حاکمیت با غیر شیعه است، شیعه باید یک منطقی داشته باشد که از آن پایگاه بتواند هم انتقاد کند، هم ادامه حیات دهد و هم حرفی بزند که در مبانی دینی غیر قابل تردید باشد. به لحاظ کلامی، آن منطق غیر از مفهوم عدالت چیزی دیگری نیست. به لحاظ فقهی، نیز دسته بندی نظامهای سیاسی به نظامهای عادل و ظالم صورت میگیرد که مفهوم عدالت معیار پذیرش و عدم پذیرش نظامهای سیاسی یک جامعه میباشد. پس منطقی بالاتر از منطق عدالت هم نمیتواند باشد.
ایشان ضمن اشاره به اینکه در افغانستان بهترین سخن برای ما عدالتخواهی است و عدالت گمشدهی ما در تاریخ این کشور است، اضافه نمود: هرچه که شما بگویید در این مفهوم میگنجند؛ به لحاظ کلامی، فلسفی، سیاسی، اجتماعی و دینی. رفع ظلم، رفع انحصارطلبی، رفع استبداد، رفع ستم و …. همه در این مفهوم میگنجد و این منطق دینی ماست که محدود به شخص، زمان و مکان خاصی نیست؛ البته این افتخار، توانایی، فراست، عمق تفکر دینی، زیرکی، استعداد، رحمت الهی …. مال استاد شهید عبدالعلی مزاری(ره) است که توانست خوبتر و عینیتر از همه، این مفهوم را باز کند و إلا شهید بلخی، مرحوم کاتب، شهید مبلغ و … چیزی غیر از عدالت نمیخواستند. لذا وقتی سخن از مشارکت شیعه، رسمیت مذهب و … به میان میآید، همه گوشهای از همین مسأله عدالت است.
دکتر حیات الله رسولی ضمن بررسی مفصل دیدگاههای عدالتخواهی رهبر شهید، افزود: استاد مزاری(ره) در یک عبارتی میفرماید:«هدف ما تشکیل حکومت اسلامی، مردمی، فراگیر مبتنی بر عدالت اجتماعی است» این عین عبارت خود شهید مزاری است. آدم هرچه روی این عبارت فکر کند، میبیند که چقدر دقیق حرف زده است. وقتی میگوید تشکیل حکومت اسلامی، مشخص است که ایشان یک شخصیت مسلمان و متدین بود و یک آدم مسلمان نمیتواند اهداف لائیک داشته باشد. اما حکومت اسلامی در تفکر شریعت محور، میتواند قرائت مولوی عمری و اخوانیسمی(ربانی) داشته باشد. رهبر شهید حکومت اسلامی را به وسیله «مردمی، فراگیر و مبتنی بر عدالت» بودن، مقید میکند؛ یعنی ممکن است حکومتی اسلامی باشد، اما مردمی نباشد. یا یک مردم و قوم خاصی در آن حضور داشته باشد؛ و یا حکومتی باشد که هم مردمی و فراگیر باشد، اما عدالت در آن رعایت نشده باشد؛ لذا ایشان مردمی، فراگیر و مبتنی بر عدالت اجتماعی بودن حکومت اسلامی را شرط میداند.
استاد رسولی ضمن اشاره به این سخن رهبر شهید که «ما در این کشور سه چیز میخواهیم: رسمت مذهب ما، تغییر نظام اداری ظالمانه، مشارکت در تصمیمگیری»، اضافه نمود: مبنای تمام این خواستهها، عدالت است؛ یعنی نمیشود یک مذهب خاص رسمی باشد و دیگر مذاهب که از جایگاه بسیار والای اجتماعی برخوردار است، رسمی نباشد. نمیشود یک نظام اداری ظالمانه باشد که در آن یک ولسوالی با هشتاد هزار نفر و دیگری با پنج هزار نفر باشد؛ این عادلانه نیست. آنجایی که رهبر شهید، مشارکت در تصمیمگیری را میفرماید؛ منظور ایشان، مشارکت در تصمیم است نه صرفا حضور در چند اداره. متأسفانه سیاسیون ما حرف شهید مزاری(ره) را خوب نفهمیدند. لذا الآن ما مشارکت در دولت داریم، اما مشارکت در تصمیم نداریم. منظور ایشان مشارکت در تصمیم است نه مشارکت به معنای بودن در حکومت.
ایشان بعد از بررسی مفصل عدالت در نگاه فیلسوفان یونان باستان و فیلسوفان مسلمان و اینکه در همه نظامهای سیاسی و مدینههای فاضلهای که فلاسفه مطرح میکردند، تمام مباحث اصلی روی محور عدالت میچرخد، اضافه نمود که تنها فیلسوفی که مدینه فاضله را خیلی خوب ترسیم کرده است، ابن سینا است. وی میگوید انسان مدنی بالطبع است؛ یعنی انسانها در جامعه زندگی میکنند و با هم معامله و تعامل دارند. در تعاملات اجتماعی، چون انسانها، هوا و هوس و خواستههای نفسانی دارند، به لحاظ فلسفی تضاد منافع پیش میآید. اگر انسان کاملا آزاد باشد، در تضاد منافع خود به سوی ظلم و انظلام پیشمیرود؛ برای پرهیز از ظلم، چون نظام اجتماعی فردی نیست، احتیاج به قانون دارد که نظام اجتماعی او را تنظیم کند و این قانون باید عادلانه باشد؛ چون اگر قانونی عادلانه نباشد، نمیتواند نظام اجتماعی را ترتیب و تنظیم کند در نتیجه، ظلم پیش میآید، تنازع و تضاد پیش میآید و در تضاد جنگ رخ میدهد و جنگ باعث اختلال نظام میشود. در نتیجه، بیعدالتی و ظلم باعث نابودی نسل بشر میشود. از آنجایی که صِرْف قانون عادلانه نمیتواند نظام جامعه را به دست بگیرد. یک مجری عادل میخواهیم که خودش از هواهای نفسانی خالی باشد و قانون عدل الهی را کما هو حقه، بفهمد و کاملا اجرا کند. این مجری عادل کسی به جز نبی و رسول خداوند نیست. در عصری که نبی نباشد، در تفکر کلامی و فلسفی شیعه میگوید امام معصوم(ع) باشد. بنابراین، در مدینه فاضله فیلسوفان، به خصوص فلاسفه اسلامی، هم نظام و قانون عادلانه مطرح است و هم مجری عادل.
دکتر رسولی ضمن اشاره به این مطلب که در نظام سیاسی مورد نظر شهید مزاری(ره)، قطعاً و مسلماً قانون عادلانه را داریم؛ زیرا در نظام سیاسی که ایشان ترسیم میکند، هرچند مجری عادل مورد نظر فلاسفه در عصر حاضر و در شرایط افغانستان ممکن است منظور نباشد، اما قانون عادلانه و تقسیم قدرت سیاسی مطابق با عدالت؛ به این معنا که هرکسی در جای خودش(آن کسی که سی درصد است، سی درصد؛ آن کسی بیست درصد است، بیست درصد و …) قرار گیرد و حق هرکسی به خودش داده شود، به صورت بسیار روشن مطرح شده است.
ایشان در پایان سخنرانی خود ضمن طرح این مطلب که ممکن است سوال شود که چرا دیگران، غیر شهید مزاری(ره) از عدالت حرف نزدند؛ آیا بلد نبودند؟، افزود: آنان نیز بلد بودند؛ اما علتش این است که عدالت یک مفهوم عجیبی است که هرکس میگوید «عدالت»، اول به خودش برمیگردد؛ یعنی اول عدالت خودش را نقد میکند که آیا رفتارش عادلانه است یا نه؟ اینجاست که پای خیلیها میلنگد.
بعد از سخنرانی دکتر رسولی، آقای غلامسخی احسانی که دبیری علمی این نشست را به عهد داشت، ضمن دعوت از آقایان جواد محسنی، آصف حکمت و حسنرضا خاوری برای ارائه مطالب شان در میزگرد علمی، افزود: انجمن فلسفه افتخار دارد که سرلوحه تلاشهای علمی خویش را تبیین دیدگاه عدالت خواهی رهبر شهید در پرتو نظریههای عدالت قرار داده است و از این رهگذر، سعی مینماید که مبانی فلسفی و نظریه عدالتخواهی رهبر شهید را تبیین نماید و برای آن پشتوانههای نظری ارائه نموده و آن را تئوریزه نماید. از این رو، عدالتخواهی رهبر شهید، از زاویههای مختلف قابل بحث و بررسی است. هرگاه در حوزه فلسفه سیاسی سخن از عدالت به میان میآید، بیشتر دیدگاهها میرود به سمت دیدگاههای جان راولز، رسو و هابز که چهرههایی بودند که در راستای عدالت سیاسی نظریه پردازی نمودهاند. اما آنها در این چارچوب اندیشیدهاند که چگونه بتوانند حکومت را محدود کنند و از استبدادی که در پیشروی حکومت است جلوگیری نموده و زمینه را برای حضور شهروندان در تصمیمگیری کلان فراهم نمایند. در حقیقت، تلاش میکردند که حکومت را در جایگاه خودش که همان پاسداری از آزادیها و برابری مردم است قرار دهند و از حکومتسالاری به سمت مردم سالاری حرکت نمایند. به عبارت دیگر، عدالت در برابر تفکر اشرافیگری قد علم کرد و میخواست آن امتیازات و ویژگیهایی را که در چارچوب نظام اشرافی به وجود آمده بود، در هم شکند. اما اینکه دیدگاه رهبر شهید در این چارچوب چگونه قابل تبیین است و براساس نظریههای عدالت، چگونه قابل بررسی است، در این میزگرد علمی آن را بررسی خواهیم نمود. مناسب است که نخستین سوال را از آقای حکمت بپرسیم که دیدگاههای عدالت خواهی رهبر شهید را چگونه میتوان در پرتو نظریههای عدالت، تبیین کرد؟
آقای آصف حکمت، ضمن بیان اهمیت و ضرورت پرداختن به موضوع «دیدگاههای عدالتخواهی رهبر شهید در پرتو نظریههای عدالت»، ادامه داد: بحث عدالت، یکی از قدیمیترین و زندهترین بحثها است که هیچ وقت فروغ و درخشش خودش را از دست نداده است. در تمام ادیان الهی، عدالت رکن اساسی به حساب میآید. در پژوهشهای فلسفی و تأملات متفکران بزرگ نیز عدالت یک نقش محوری دارد. ما باید افتخار کنیم که این درفش سرسبز، در جامعه افغانستان توسط مردم ما به اهتزاز درآمده است و رهبر شهید ما، خونش به پای این درفش سبز ریخته است و بر ما و شما است که این قضیه را جدی بگیریم و تلاش کنیم نظرات عدالتخواهانه رهبر شهید را به روز سازی نماییم و آن را به صورت آکادمیک تبیین نماییم.
آقای حکمت ضمن طرح این سوالها که تبیین دیدگاههای عدالت خواهی رهبر شهید در پرتو نظریه عدالت، چه معنایی میتواند داشته باشد و اینکه آیا میتوانیم یک نظریهای را به شهید مزاری انتساب بکنیم و به صورت آکادمیک از آن دفاع کنیم؟، به ذکر مؤلفههایی در وجود و نظریههای رهبر شهید پرداخت که که با توجه این مؤلفهها، به راحتی چنین کاری را ممکن میسازد.
ایشان، مطالعات گسترده، کارهای فرهنگی، اندیشه ورزی، آگاهی از مسائل جهانی به خصوص رهبران نهضتهای آزادی بخش در جهان اسلام همچون امام خمینی، رهبر مقاومت در لبنان، پاکستان و بسیاری از جاهایی دیگر، آشنایی و ارتباط نزدیک با خیلی از متفکران، پیشتاز بودن در مبارزات آزادیخواهی، بلند نظر بودن و عدم اعتنا به امور سطحی و چیزهایی پیش افتاده و مردمی بودن را از مؤلفههایی دانست که در شخصیترهبر شهید به صورت بسیار روشن متبلور بود.
آقای حکمت در ادامه به بررسی مفصل دیدگاههای عدالت، به خصوص نظریه عدالت راولز در فلسفه غرب پرداخت و آن را در دو بعد و رویکرد «توصیفی» که بیشتر به بحثهای هستی شناسی، معرفت شناسی و انسانشناسی میپردازد و رویکرد «هنجاری» که در آن راهکارهایی برای برپایی جامعه عادلانه و نظام عادلانه مورد توجه است، پرداخت و افزود: در حوزه توصیفی و مبنایی، اصلا جایی برای مقایسه دیدگاههای عدالتخواهی رهبر شهید با نظریههای عدالت غربی وجود ندارد؛ زیرا رهبر شهید یک شخصیت مسلمان و متدین است که زیرساختهای فکری و اعتقادی ایشان همچون مباحث هستی شناسی، معرفت شناسی، انسان شناسی و ارزش شناسی با یک متفکر غیر مسلمان، تفاوتهای بسیار اساسی و بنیادی دارد.
اما در رویکرد هنجای که در واقع به شکل و ساختار نظام سیاسی که تأمین کننده اهداف عدالتخواهی و إحقاق عادلانه حقوق تمام جامعه باشد، به صورت بسیار واضح میتوان دیدگاههای عدالتخواهی استاد مزاری(ره) را براساس آن تبیین نمود. رهبر شهید ابتدا نظام فدرالی را برای نظام سیاسی آینده افغانستان مطرح نمود و آن را مطالبه میکرد. بعد که به علت ناتوانی درک بعضی از نحصار طلبان، متهم به تجزیه طلبی شد، برای رسیدن به هدف تأمین حقوق عادلانه اقوام، نظام دموکراسی چند قومی(دموکراسی مشارکتی) را مطرح نمود و آن را راه تأمینکننده عدالت در افغانستان دانست. این نظام دموکراسی چند قومی براساس نظریه جان راولز در بسیاری از کشورها پیاده شد. مثلاً در لبنان همین دموکراسی چند قومی وجود دارد که مشارکت اقوام به تناسب حضور شان در جامعه است. همینطور در عراق و دیگر کشورها. در معاهده بن، همین طرح شهید مزاری تا حدودی تبلور یافته بود. متأسفانه بعد از معاهده بن، بعضی از روشنفکران ما و تدوین کنندگان قانون اساسی، کمی دچار ساده لوحی شدند و یک مقداری ایدآلگرایی کردند و گفتند که همین دموکراسی رایج لیبرالیستی که بیاید، ما به حقوق عادلانه خود میرسیم و دیگر، آن دوران جنگ و تنش و منازعه گذشته است. در حالی که این طور نبود. باید براساس همان معاهده بن که اقوام، حقوق شان مشخص بود، مشی میشد که نشد. الآن هم میتوان آن را مطالبه کرد.
آقای حسنرضا خاوری، یکی دیگر از کارشناسان این میزگرد علمی، به پس زمینههای عدالتخواهی رهبر شهید در فلسفه اسلامی پرداخت و افزود: نقطه عزیمت رهبر شهید در مسائل سیاسی و اجتماعی از اسلام شروع میشود و از منظر کلی و کلان، دوباره برمیگردد به قرائت وضعیت تاریخ هزارههای افغانستان. در افق اول(اسلام)، رهبر شهید وارد یک سنت عظیم و دامنهداری میشود که به طور مشخص، چهرههای شاخص آن سنت تحولخواهی در جهان اسلام معاصر به طور مثال، آخوند خراسانی هروی، مرحوم نائنی و شاخصترین چهره این عصر، امام خمینی است. رهبر شهید با قرار گرفتن در ترکیب چنین افقی، آن منظر کلی خود را تأسیس میکند و پایه میگذارد و از این منظر وارد تاریخ هزارهها میشود. بنابراین، خط شروع را نباید اشتباه کنیم که از اسلام به سوی هزارهها است. برخی تلاشها میکنند که از هزارهها شروع کنند و از جزئی میخواهند به کلی بروند؛ چنین امکانی برای رهبر شهید متصور نیست؛ زیرا رهبر شهید از یک کلی(اسلام) شروع میکند به سمت جزئی(تاریخ هزارهها) حرکت میکند و این است که انضمامیت و واقعیت حرکت رهبر شهید را تضمین میکند. بنابراین، این افق کلی همواره به عنوان یک آکسیوم، اصل موضوع و پیشرفت در تمام صحبتها و سخنان و فعالیتهای رهبر شهید هست.
اما در افق دوم(افق تاریخ هزارهها)، معمولاً عبدالرحمن را خط فاصل برای ما قلمداد کردهاند. بعد از عبدالرحمن با قتلعام حدود ۶۳ درصد از هزارهها، پشتونها حاکمیت خود را بر کل اقوام به خصوص قوم هزاره، سیطره دادند. قبل از عبدالرحمن تشکلهای فئودالی، میری و خانی است که در این تشکلها و ساختارهای فئودالی، پشتونها بر اقوام دیگر سلطه و حاکمیت ندارد. اما بعد از عبدالرحمن ما شاهد سلطه پشتونها بر اقوام دیگر هستیم که با سرکوب قیام هزارهها، پشتونها توانستند سیطره و سلطه خودشان را بر دیگران تحکیم ببخشند. در نتیجه، ساختارهای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی … فرو میپاشد و یک حالت انقیادی و تسلیم پذیری بر کل هزارهها به وجود میآید. در چنین حالت و وضعیتی است که جریان عدالتخواهی در غرب کابل به شکل بسیار برجسته و صریح بروز و ظهور مییابد. هرچند قبل از این، شخصیتهایی چون شهید بلخی و شهید اسماعیل مبلغ بودند که هرکدام تلاشهایی را کردند و مقدماتی را نیز آماده ساختند، ولی هیچکدام نتوانستند یک تحولی عظیم را در تاریخ هزارهها ایجاد کنند.
بنابراین، رهبر شهید با قرار گرفتن در افق اسلام ناب، با نگاهِ یک تحول عظیم به سراغ هزارهها میآید و آنها را متحول میکند. با این تحول عظیم، هزارهها در مقام تصمیمگیری و تعیین سرنوشت خود برمیآیند. ترکیب از این دو افق است که هویت و موجودیت هزارهها را مشخص میکند. در برابر این ترکیب، یکی دیدگاه مخالفان است که در آن زمان با رهبر شهید جنگ و ستیز داشتند و امروز برخی از آنها به عظمت و صداقت رهبر شهید اذعان دارند و آن را تصریح و تصدیق کردند. اما برخی دیگر، سکوت کردند و هیچگونه حرفی در باره رهبر شهید حتی پس از هفده سال نگفتند.
آقای خاوری ضمن تعریف عدالت از منظر فلسفه اسلامی به حد اعتدال و حد وسط بودن (به این معنا که شخص عادل نه ظلم میکند ظلم میپذیرد)، افزود: در سخنان رهبر شهید به طور فراوان وجود دارد که هم ظلم کردن و هم ظلم پذیری را نفی میکند. بنابراین، در اینجا یک «خودی» است که عدالتخواه شده که نه ظلم میکند و نه ظلم میپذیرد.
ایشان ضمن بررسی «خودِ عدالتخواه» از منظر فلسفه اسلامی، ادامه داد: رهبر شهید، تاریخ هزارهها را دو پاره کرد؛ قبل از رهبر شهید، تعریف «خودِ هزارهها» یک «خودِ» تابع تصمیم دیگران و حاکمیت بود. هرچه حاکمیت برای او تصمیم میگرفت، آن را میپذیرفت و اجرا میکرد. اما رهبر شهید، تحول وجودی را در موجودیت سیاسی هزارهها به وجود آورد که همان «وجودِ استعلایی» هزاره است که در مقام حاکمیت و تصمیمگیری برمیآید و یکی از خواستههای اساسی شان این است که تعیین سرنوشت هر قومی باید به دست خودشان صورت گیرد و ما باید در تصمیمگیری سرنوشت سیاسی خود، مشارکت داشته باشیم و این مشارکت هم باید بر مبنای عدالت باشد. استاد شهید براساس همین ترکیب «خودِ استعلایی هزارهها» است که با حاکمیت وارد تعامل میشود و سعی میکند تاریخ هزارهها را از آن هیأت و ساختار انقیادی بیرون بیاورد. این «خودِ» استعلایی به حدی میرسد که عدالت را مطالبه میکند و در این راه مبارزه میکند؛ زیرا روشن است که عدالت را کسی به ما نمیدهد، باید مطالبه کرد و آن گرفت.
بنابراین، بعد از شهادت آن رهبر بزرگوار، این وظیفه ما و شماست که این معیار و ملاک(ساختار استعلایی هزارهها) را که رهبر شهید برای ما مشخص نموده، باید حفظ کنیم و در برابر جریانهایی که میخواهند وضعیت ما را به گذشته برگردانند، هوشیار و زیرک باشیم.
مبانی قرآنی عدالتخواهی رهبر شهید، گوشهای دیگر از میزگرد علمی این نشست بود که آقای جواد محسنی آن را بررسی نمود.
ایشان ضمن اشاره به طلبه و روحانی بودن رهبر شهید، افزود: طبعاً دیدگاههای عدالتخواهانه ایشان، بدون نگاه به قرآن، احادیث و تفسیر دینی و بدون آشنایی با مبانی کلامی و فلسفی عدالت، ممکن نیست مطرح شده باشد. هرچند ایشان این فرصت را پیدا نکردند که یک کتاب تفسیر و یا یک کتاب کلامی مفصل نوشته باشد، ولی کدهایی که در گفتار ایشان است، ما را به این موضوع رهنمون میکند.
آقای محسنی ضمن اشاره به اهمیت عدالت در قرآن و اینکه از منظر قرآنکریم عدالت اساس و نظام هستی است و نیز اثبات جهان آخرت از طریق عدالت صورت میگیرد، افزود: خداوند عالم در باب جامعه بشری دو نوع سنت دارد: یکی سنتهای تکوینی که مشمول اصل هستیشناسانه است که ما میتوانیم از آن به فلسفه تاریخ تعبیر کنیم؛ یعنی یک سلسله قواعد کلی که بر تمام تاریخ بشر حاکم است و هرجامعهای در هر مسیری که بیافتد، مشمول همان قوانین عام و کلی خواهد بود و به همان سرنوشت جوامع گذشته دچار خواهند شد. قانون نابودی ظلم یکی از همین سنتهای تکوینی الهی است. آیات زیادی در قرآن است که از پیروزی و یا نابودی امتهایی نام میبرد که اهل تقوا و پاک، اهل عدل، اهل رعایت حدود الهی در جامعه بودند و پیروز شدند؛ و امتهایی بودند که اهل ظلم و فساد بودند و خداوند آنها را نابود کرد.
نوع دیگری از سنتهای الهی، سنت تشریعی است؛ به این معنا که شریعت و قانون عادله الهی باید مبنای مناسبات سیاسی و اجتماعی جوامع بشری باشد. اینجا دیگر بحث هستی شناسانه نیست؛ بلکه بحث تشریع است.
ایشان ضمن ذکر آیات متعدد قرآن کریم نسبت به منع بشر از نقص میزان و میکیال و دستور به وفای میکیال و میزان و عیب نگذاشتن و نکاهیدن حق دیگران، به عنوان نمونهای از سنت تشریعی الهی، ادامه داد: بحث میکیال و میزان، همه عرصههای حیات بشری را دربر میگیرد و اگر در یک جامعهای مناسبات اقتصادی شان عادلانه بود اما در مناسبات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی … عدالت رعایت نشود، مصداق این آیه شریفه قرار میگیرد که از بیعدالتی منع میکند. با توجه به این آیات کریمه، ما به حرفهایی میرسیم که شهید مزاری(ره) فریاد میزد:«ما خواهان حقوق اقوام هستیم؛ هرکسی باید به تناسب جمعیت خودش باید سهم داشته باشد. ما نمیخواهیم حق هیچ کسی در این کشور پایمال شود.» وقتی ایشان میگوید «نمیخواهیم حق هیچ کسی در این کشور پایمال شود»، مشخص است که این مصداق اتم «لاتنقصوا المیکیال و المیزان» است. یا وقتی میگوید «ما میخواهیم حقوق اقوام به تناسب حضور شان در این جامعه و به تناسب نقش شان که در جهاد و در مکلفیتهایی که برای این کشور پیش آمده داشتند، در آینده کشور سهیم باشند» مصدایقی از آیه «اوفوا المیکیال و المیزان» میباشد. آیا وقتی که دیگران گفتند که در افغانستان دو صد هزار شیعه است و حق رأی دادن و مشارکت را هم ندارند، این مصداق «لاتبخسوا الناس اشیاءهم» نیست؟. من فکر میکنم که در آن خزینه ذهن شهید مزاری این آیات بود که این دیدگاهها را به شهید مزاری داد.
آقای محسنی ضمن اشاره به آیاتی که انسانها را از «تطفیف» منع میکند، افزود: آیا تطفیفِ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و… جایز است؟ اینکه یک جمعیتی و یک گروه بیستدرصد یا سیدرصد بیاید و هشتاد درصدِ دولت و حکومت و تمام امکانات یک جامعه را در اختیار خودش بگیرد و بقیه هشتاد درصد را از آن محروم کند، این تطفیف نیست؟!. وقتی نوبت به دیگران برسد، میگویند شما نه حق رأی دادن دارید و نه حق دارید رئیس جمهور بشوید و در قانون اساسی شان مینویسند که رئیس جمهور و نخست وزیر باید سنی حنفی باشد، اینها همه مصداق تطفیف است. شهید مزاری(ره) با این نوع تطفیفها در جامعه خود روبرو بود که در مقابل آن ایستاد و برای گسترش عدالت، آنهم در بعد ظلم ستیزانهاش تأکید کرد.
در پایان این نشست سوالاتی از طرف حضار مطرح شد که پژوهشگران محترم به آنها پاسخ دادند.
منبع: دایکندی
ارد بزرگ : آنکه به سرنوشت میهن و مردم سرزمین خویش بی انگیزه است ارزش یاد کردن ندارد
مرسی دوستم باشه لینکت میکنم
ممنون من هم لینک تون کردم
موفق باشید